صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۷۹۲: آمد خزان و تر نشد از می گلوی ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آمد خزان و تر نشد از می گلوی ما رنگی درین بهار نیامد به روی ما چون موجه سراب اسیر کشاکشیم هر چند متصل به محیط است جوی ما باد مراد کشتی ما زور باده است بر دوش خلق بار نگردد سبوی ما دریا به سعی، گرد یتیمی ز ما نبرد آب گهر چگونه دهد شستشوی ما؟ در آفتاب عشق که شد موم سنگها خام است همچنان ثمر آرزوی ما موی سفید هیچ کم از جوی شیر نیست در کام آرزوی دل طفل خوی ما ما چون نسیم خدمت آن زلف کرده ایم گلها کنند پاره گریبان ز بوی ما از خویش رفته را نتوان نقش پای یافت رحم است بر کسی که کند جستجوی ما صائب به آب خلق نداریم احتیاج از اشک خود چو شمع بود آب جوی ما صائب تبریزی