صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۷۳۱: از کار رفته دست چو دست سبو مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از کار رفته دست چو دست سبو مرا ریزند می چو شیشه مگر در گلو مرا کی می رسید چاک گریبان به دامنم؟ گر می رسید دست به دامان او مرا رنگین تر از سرشک بود گفتگوی من از بس شده است گریه گره در گلو مرا از خویش رفته را نتوان یافت نقش پا سرگشته آن کسی که کند جستجو مرا دلسرد از نظاره باغ بهشت کرد صحرای ساده دل بی آرزو مرا دارد هوای چشمه خورشید شبنمم مقراض بال و پر نشود رنگ و بو مرا از چاره، درد عشق یکی می شود هزار بیچاره آن کسی که شود چاره جو مرا از شوق جلوه تو سراپای دیده ام هر چند آب رفته نیاید به جو مرا صد کاسه خون اگر چه کشیدم درین چمن زردی نرفت چون گل رعنا ز رو مرا در حفظ آبرو چو گهر لرزشم بجاست جان تازه داشت در همه عمر این وضو مرا از گوهرم غبار یتیمی نمی رود صائب اگر محیط دهد شستشو مرا صائب تبریزی