صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۷۲۸: از بس گرفت تنگی دل در میان مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از بس گرفت تنگی دل در میان مرا در کام همچو غنچه نگردد زبان مرا دام و قفس مگر ز دل من برآورد خاری که می خلد به دل از آشیان مرا تا هست آب تلخ درین بحر، چون صدف در پیش ابر باز نگردد دهان مرا از راست خانگی ز شکاری که افکنم خمیازه ای ز دور بود چون کمان مرا چون تیر ز اشتیاق خدنگ تو زیر خاک آورد پر برون قلم استخوان مرا رزقی که هست خون جگر خوردن است و بس از سیر لاله زار چو آب روان مرا در رهگذار سیل حوادث ز کاهلی در سنگ رفته پای ز خواب گران مرا سبزست ازان همیشه نهالم که همچو شمع در دل هر آنچه هست بود بر زبان مرا چون غنچه از گرفتگی دل درین چمن یارای حرف نیست به چندین زبان مرا گل هرزه خند و بلبل بی درد هرزه نال چون دل شود شکفته درین گلستان مرا؟ صائب گرفته ام ز جهان کنج عزلتی از خامه خودست همین همزبان مرا صائب تبریزی