صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۷۱۳: هست از زوال نعل در آتش کمال را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هست از زوال نعل در آتش کمال را شد بوته گداز، تمامی هلال را از چشم زخم، مهد امان است لاغری داغ کلف به چهره نباشد هلال را از عذر لب ببند که در شستن گناه دست دگر بود عرق انفعال را چون توتیا به دیده خود جای می دهند دلهای دردمند، غبار ملال را غیر از سرین یار در آغوش زین زر یکجا که دیده ماه تمام و هلال را؟ از دست چپ چو راست گشایش طمع مدار فیض نسیم صبح نباشد شمال را خون خوردن است روزی اهل سخن ز فکر از بوی مشک نیست تمتع غزال را با بیکسان حمایت حق بیشتر بود سیمرغ پرورد به ته بال، زال را هر کس که زخمی از نظر شور گشته است از گوشوار به شمرد گوشمال را شد حسن خط یکی صد ازان خال عنبرین مسعود کرد اختر سعد این وبال را دل آب کن، وگرنه درین شیشه خانه نیست آیینه ای که درک کند بی مثال را صائب ز رزق بستگیی در حجاب نیست مگشای پیش خلق دهان سؤال را صائب تبریزی