صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۷۰۴: از شرم، حرص دلبری افزود ناز را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از شرم، حرص دلبری افزود ناز را کز دوختن گرسنه شود چشم، باز را دارم امید آن که شود طبل بازگشت آواز دل تپیدنم آن شاهباز را فریاد عندلیب ز گل شد یکی هزار بی پرده کرد، پرده بسیار، ساز را از های های گریه من، چون صدای آب خواب غرور گشت گرانسنگ، ناز را آهن دلان به عجز ملایم نمی شوند از اشک شمع دل نشود نرم، گاز را دلهای بی نیاز نیندیشد از زیان پروای نقش کم نبود پاکباز را گردد قبول خلق، حجاب قبول حق پوشیده کن ز دیده مردم نماز را خامش نشین چو شمع که لازم فتاده است کوتاهی حیات، زبان دراز را فرمان پذیر باش که از راه بندگی محمود شد ز حلقه به گوشان ایاز را در محفلی که نیست می ناب، عارفان از زاهدان خشک شمارند ساز را منعم مکن ز پرورش خویش چون هلال کافکنده ام چو مه به تمامی گداز را سر می رود به باد ز افشای راز عشق صائب نهفته دار گهرهای راز را صائب تبریزی