صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۶۹۶: عشق است غمگسار دل دردمند را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق است غمگسار دل دردمند را آتش گره ز کار گشاید سپند را همت به هیچ مرتبه راضی نمی شود یک جا قرار نیست سپهر بلند را پیداست بی قراری عاشق کجا رسد در خلوتی که راه نباشد سپند را اندیشه کهربای غم و درد عالم است از غم گزیر نیست دل هوشمند را مانند پسته سر ز گریبان برآورد صبح فنای خویش لب هرزه خند را پهلوی چرب می طلبد تیغ حادثات جوشن ز لاغری است تن گوسفند را صیاد را به وحشت خود رام می کنم آورده ام به کف رگ خواب کمند را بیرون روم چگونه ز بزمی که می شود برخاستن ز جای فرامش سپند را؟ صائب گهر به سنگ زدن بی بصیرتی است ضایع مکن به مردم بی درد پند را صائب تبریزی