صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۶۹۱: در جوش گل شراب ننوشد کسی چرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در جوش گل شراب ننوشد کسی چرا؟ با رحمت خدای نجوشد کسی چرا؟ تا ابر نوبهار پریشان نگشته است چون رعد هر نفس نخروشد کسی چرا؟ در موسم بهار، می لاله رنگ را چون لاله کاسه کاسه ننوشد کسی چرا؟ گرم است تا ز آتش گل سینه بهار از سنگ همچو چشمه نجوشد کسی چرا؟ چون دامن وصال به کوشش گرفته اند چندان که ممکن است نکوشد کسی چرا؟ این شیشه ها چو ابر تنک بی طراوتند در پای خم شراب ننوشد کسی چرا؟ دریا ز موج دست ستم چون برآورد پیراهن حباب نپوشد کسی چرا؟ چون خوردنی است کاسه زهری که قسمت است با جبهه گشاده ننوشد کسی چرا؟ یاقوت یافت در جگر سنگ آب و رنگ دیگر برای رزق بکوشد کسی چرا؟ غافل مشو ز حق به امید قبول خلق یوسف به سیم قلب فروشد کسی چرا؟ صائب به شکر سینه گرمی که داده اند چون گل به خار، گرم نجوشد کسی چرا؟ صائب تبریزی