صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۶۴۴: بس است تیغ تغافل من بلاجو را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس است تیغ تغافل من بلاجو را مکن به خون من آلوده تیغ ابرو را کجاست جاذبه طالع سلیمانی؟ که آورد به سرای من آن پریرو را چو داغ لاله به خون کعبه غوطه زد آن روز که غمزه تو کمر بست تیغ ابرو را کناره کردن مجنون ز خلق، تعلیمی است که می توان به نگه رام کرد آهو را کسی سرآمد گلزار غنچه خسبان است که بشکند سرش از بار درد، زانو را نهال قامت چابک سوار من تیری است که هست خانه زین، خانه کمان او را ملایمت سپر و جوشن ضعیفان است ز زخم تیغ خطر نیست خامه مو را اگر نه رتبه نظم است، از چه رو صائب مقام بر سر چشم است بیت ابرو را؟ صائب تبریزی