صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۶۳۱: به هر که هر چه ضرورست داده اند آن را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به هر که هر چه ضرورست داده اند آن را بس است آب دهن آسیای دندان را مدار چشم تفاوت ز پله میزان یکی است سنگ و گهر، دیده های حیران را مکن به پرده ناموس عشق را پنهان که بادبان نشود پرده دار طوفان را به احتیاط نفس کش به عاشقان چو رسی که ناز زلف بود خاطر پریشان را کشیده دار عنان ادب به وادی عشق که ریگ، خرده جانهاست این بیابان را بدوز چاک دلم را به رشته سر زلف که نیست حاجت محراب، کافرستان را به طفل تخته تعلیم دادن استاد اشاره ای است که آماده باش طوفان را غم مآل که دارد، که فکر جامه و نان گرفته است درون و برون انسان را ز دل توقع آسودگی ز خامی هاست قرار نیست به یک جای هیچ پیکان را فتاده است سر و کار من به صحرایی که قدر ریگ روان نیست خرده جان را شکستگی نرسد خامه ترا صائب! که سرخ کرد ز گفتار، روی ایران را صائب تبریزی