صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۶۱۱: گرفتگی دل از چشم روشن است مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرفتگی دل از چشم روشن است مرا گره به رشته ز پیوند سوزن است مرا جنون دوری من بیش می شود از سنگ درین ستمکده حال فلاخن است مرا درازدستی سودای من نه امروزی است چو گل همیشه گریبان به دامن است مرا کجا فریب دهد نقش، مرغ زیرک را؟ نظر ز خانه رنگین به روزن است مرا کسی که عیب مرا می کند نهان از من اگر چه چشم عزیزست، دشمن است مرا به وادیی که منم، توشه بر میان بستن کمر به رشته زنار بستن است مرا ازان همیشه بود آبدار نغمه من که داغ باده، گل جیب و دامن است مرا مرا به شمع چو زنبور شهد حاجت نیست که از ذخیره خود، خانه روشن است مرا من آن چراغ تنک مایه ام درین محفل که چرب نرمی احباب، روغن است مرا ازان به حفظ نظر همچو باز مشغولم که دست و ساعد شاهان نشیمن است مرا غزاله ای که مرا کرده است صحرایی کمند گردنش از خود گسستن است مرا میان فاختگان سربلند ازان شده ام که دست سرو چمن طوق گردن است مرا غرض ز سیر چمن، شور عندلیبان است وگرنه سینه پر داغ گلشن است مرا ز چاک سینه گل، از گرفتگی صائب نظر به رخنه دیوار گلشن است مرا صائب تبریزی