صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۶۰۸: به خنده ای بنواز این دل خراب مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به خنده ای بنواز این دل خراب مرا به شور حشر نمکسود کن کباب مرا خدا جزا دهد آن ابر بی مروت را! که سد راه دمیدن شد آفتاب مرا دلم ز شکوه خونین پرست، می ترسم که زور می، شکند شیشه شراب مرا ترا که دست و دلی هست قطره ای بفشان که چون گهر به گره بسته اند آب مرا درین ریاض، من آن گلبنم که از خواری به نرخ آب نگیرد کسی گلاب مرا مرا بسوز به هر آتشی که می خواهی مکن حواله به دیوانیان حساب مرا ز ابر رحمت حق نامه اش سفید شود کسی که در گرو می کند کتاب مرا به سخت رویی مینای خویش می نازد ندیده چرخ زبردستی شراب مرا مرا به لقمه این ناکسان مکن محتاج ز پاره جگر خویش کن کباب مرا بس است خجلت روی زمین سزای گناه به زیر خاک حوالت مکن عقاب مرا فغان که نیست جهان را سحاب تردستی که شوید از ورق چهره، گرد خواب مرا فلک عبث کمری بسته در نهفتن من نهان چگونه کند هاله ماهتاب مرا؟ سیاه در دو جهان باد روی موی سفید! که همچو صبح، گرانسنگ ساخت خواب مرا ز آب گوهر خود گشته است زیر و زبر مبین به دیده ظاهر دل خراب مرا خیال زلف که پیچیده بر رگ جانم؟ که کوتهی نبود عمر پیچ و تاب مرا حرام باد بر آن قوم، بی خودی صائب که می خورند به تلخی شراب ناب مرا صائب تبریزی