صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۵۶۶: سیل را گنج شمارد دل ویرانه ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سیل را گنج شمارد دل ویرانه ما برق را تنگ در آغوش کشد دانه ما از دل و چشم بود شیشه و پیمانه ما نه فلک موج حبابی است ز میخانه ما دو جهان در نظر ما دو صف مژگان است نور حل کرده بود باده میخانه ما شکوه در مشرب ما سوخته جانان کفرست شمع داغ است ز خاموشی پروانه ما زیر شمشیر حوادث مژه بر هم نزنیم بر رخ سیل گشاده است در خانه ما مهره گل پی بازیچه اطفال خوش است دل صد پاره بود سبحه صد دانه ما روزگاری است که در دیر مغان می ریزد آب بر دست سبو، گریه مستانه ما نسبت سیل به این خانه و مهتاب یکی است دشمن از دوست نداند دل دیوانه ما عیش در کلبه ما بی سرو پایان فرش است می رود رو به قفا سیل ز ویرانه ما گردبادی شود و دامن صحرا گیرد گر به دیوار فتد سایه دیوانه ما تیره روزیم ولی شب همه شب می سوزد شمع کافوری مهتاب به ویرانه ما پرده گوش اگر بال سمندر گردد تب کند از اثر گرمی افسانه ما روی در دامن صحرای جنون آورده است کعبه از حسن خداداد صنمخانه ما نیست در عالم انصاف عزیزی صائب آشنایی که شود معنی بیگانه ما صائب تبریزی