صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۵۵۰: گر به گلزار بری آن رخ افروخته را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر به گلزار بری آن رخ افروخته را گل به بلبل نگذارد جگرسوخته را هر که پوشد ز جهان چشم، نماند بی رزق طعمه از دست بود باز نظر دوخته را نکند چرخ تعدی به جگرسوختگان سرمه در کار نباشد نفس سوخته را منت زلف مکش دل چو گرفتار تو شد رشته حاجت نبود طایر آموخته را نیست حاجت شب پروانه ما را به چراغ شمع از خود بود این بال و پر افروخته را دلت ای غنچه محال است سبکبار شود تا نریزی ز بغل این زر اندوخته را ایمن از زخم زبان شد ز خموشی صائب نیست اندیشه ز سوزن دهن دوخته را صائب تبریزی