صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۵۴۰: می پرد چشم به خال لب جانانه مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می پرد چشم به خال لب جانانه مرا حرص چون دام فزون می شود از دانه مرا ابر را تشنه دریا، گهرافشانی کرد حرص می بیش شد از گریه مستانه مرا می شود وحشت مجنون ز غزالان افزون کرد بیگانه ز خود معنی بیگانه مرا تشنه گوهر سیراب، صدف را چه کند؟ دل تسلی نشد از کعبه و بتخانه مرا نیست از گرد علایق اثری در دل من می رود صاف برون سیل ز ویرانه مرا نکند شبنم گل ریگ روان را سیراب نتوان سیر ز می کرد به پیمانه مرا با جنون فارغ از آمد شد مردم شده ام چون کمان، زور بود قفل در خانه مرا می زنم یک تنه بر قلب فلک ها چون آه کوتهی گر نکند همت مردانه مرا در خرابات مغان دیده من باز شده است خط پیمانه بود ابجد طفلانه مرا از گره هیچ گره باز نگردد صائب چه گشادی شود از سبحه صد دانه مرا؟ صائب تبریزی