صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۵۳۹: آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا نظر از جمع به شمع است چو پروانه مرا دارم از دیده بد پاس تهیدستی خود چشم بر گنج گهر نیست ز ویرانه مرا خاک این خانه ویران شده دامنگیرست ورنه دلبستگیی نیست به این خانه مرا برنیایم ز قفس، گر قفسم را شکنند ریشه چون دام دوانده است به دل دانه مرا نه چنان چشم من از اشک نمکسود شده است که شود خواب، گرانسنگ به افسانه مرا چه بهشتی است که در عالم پر وحشت نیست آشنایی به جز از معنی بیگانه مرا گره از خاطر من گردش ساغر نگشود چه گشادی شود از سبحه صد دانه مرا؟ چه غبار از دل من کعبه به زمزم شوید؟ دردسر کم نشد از صندل بتخانه مرا نکند شبنم گل ریگ روان را سیراب نتوان سیر ز می ساخت به پیمانه مرا منت روی زمین می کشم از رشته اشک که رسانید به آن گوهر یکدانه مرا صدف از تشنه گوهر نبرد تشنه لبی دل تسلی نشد از کعبه و بتخانه مرا آب تا هست، به خشکی نتوان کشتی بست مانع توبه بود گریه مستانه مرا تا ز صورت رهم افتاد به معنی صائب دیولاخی به نظر گشت پریخانه مرا صائب تبریزی