صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۵۱۵: هر نفس تازه گلی زیب کنارست مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر نفس تازه گلی زیب کنارست مرا دایم از جوش سخن، جوش بهارست مرا کمر وحدت من نیست به جز حلقه فکر چون سر غنچه به زانو سر و کارست مرا نام منصور من از فکر بلندی گیرد سر زانوی تأمل، سر دارست مرا می چکد خون چو کباب از سخن رنگینم سینه از ناخن اندیشه فگارست مرا روی دل بر سر گفتار مرا می آرد هر چه جز دل بود آیینه تارست مرا چون شرر نیست مرا کار به هر تردامن صحبت سوختگان باغ و بهارست مرا سایه شهر بود بر دل من کوه گران دامن دشت جنون، دامن یارست مرا می شود از نفس صبح، چراغم خاموش صیقل آینه دل، شب تارست مرا نیست در آینه ام نقش دگر جز رخ دوست چشم بر هر چه فتد روی نگارست مرا نکند دایره عیش مرا بی پرگار نقطه دل که چو مرکز به قرارست مرا ساغری در خور من نیست درین میکده ها ورنه تسبیح ریا حلقه مارست مرا گر چه پر گل بود از گریه من دامن دشت رزق، چون آبله از نشتر خارست مرا می توانم به دغا کرد حریفان را مات مانع راهزنی، راه قمارست مرا آه ازان روز که از پرده برآید صائب نغمه هایی که گره در رگ تارست مرا صائب تبریزی