صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۵۰۹: شانه گر باز کند زلف گرهگیرش را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شانه گر باز کند زلف گرهگیرش را نی به ناخن شکند پنجه تدبیرش را هر که دیوانه آن زلف چو زنجیر شود چرخ در گوش کشد حلقه زنجیرش را گل خورشید ز هر ذره به دامن چیند هر که آرد به نظر حسن جهانگیرش را در دو عالم شود انگشت نما چون مه نو لب زخمی که ببوسد لب شمشیرش را چون هدف، گردن امید برافراخته ام تا چو مژگان به نظر جای دهم تیرش را از شکر خنده آن طفل دل عالم سوخت دایه آمیخت همانا به شکر شیرش را چه دهی پشت به دیوار درین خانه که هست هر نفس صورتی آیینه تصویرش را سنگ کم می شمرد لعل و گهر را صائب به چه از راه برم چشم و دل سیرش را؟ صائب تبریزی