صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۳۵: هوا ابرست، پر کن از شراب ناب کشتی را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هوا ابرست، پر کن از شراب ناب کشتی را که از باد موافق بهترست این آب کشتی را چو دل شد آب، پشت خود به دیوار فراغت ده که این دریا کند یک لقمه با اسباب کشتی را خط جام از غم عالم مرا دارالامانی شد کمند وحدتی گردید این گرداب کشتی را غرور دل یکی صد گشت از سجاده تقوی ز غفلت بادبان شد پرده های خواب کشتی را ز دست ناخدای عقل، کاری برنمی آید سبک سازد نهنگ عشق از اسباب کشتی را رهایی می دهد درد طلب دل را ازین عالم به ساحل می برد این موجه بی تاب کشتی را دل آسوده نبود بی قراران محبت را چه آسایش بود در قلزم سیماب کشتی را؟ ز نعل واژگون آسمان امید آن دارم که از سرگشتگی آرد برون گرداب کشتی را به ساحل می تواند برد رخت از فیض یکرنگی چو موج آن کس که سامان می دهد از آب کشتی را نظر گفتم دهم آب از عقیق او، ندانستم که دریایی کند آن گوهر سیراب کشتی را ز تدبیر معلم دل کجا ساکن شود صائب؟ در آن دریا که لنگر می کند بی تاب کشتی را صائب تبریزی