صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۳۱: به هر تردامنی منمای آن آیینه رو را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به هر تردامنی منمای آن آیینه رو را مبادا زنگ خجلت سبز سازد حرف بدگو را ترا صدبار اگر بینم، همان مشتاق دیدارم تهی چشمی به گوهر کم نمی گردد ترازو را نگارین می شود از خون دلها دست سیمینش دهد پرداز اگر با دست، زلف عنبرین بو را به این شوقی که من رو در گلستان تو آوردم نگه دارد خدا از بوسه گرمم لب جو را! ز رشک شانه در تابم که با کوتاه دستی ها به صد آغوش در بر می کشد آن عنبرین مو را عزایم خوان اگر خود را بسوزد جای آن دارد که از یک شیشه می تسخیر کردم صد پریرو را شراب چشم لیلی بدخمار ظالمی دارد ازان پیوسته مجنون در نظر می داشت آهو را همان در پیش چشمش گرد خجلت بر جبین دارد اگر در سرمه خوابانند صد شب چشم آهو را ز صائب پرس احوال غزال وحشی معنی که مجنون خوب می داند زبان چشم آهو را صائب تبریزی