صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۰۵: چه داند آن ستمگر قدر دل های پریشان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه داند آن ستمگر قدر دل های پریشان را؟ که سازد طفل بازیگوش کاغذباد قرآن را اگر چون دیگران شمعی ز دلسوزی نمی آری چراغان کن ز نقش پای خود خاک شهیدان را رسایی داشتم چشم از شب وصلش، ندانستم که در ایام موسم کعبه سازد جمع دامان را زلیخا چون کشد بر روی یوسف نیل بدنامی؟ که گردد چاک تهمت، صبح صادق، پاکدامان را ندارد حاصلی غیر از ندامت حیله اخوان به پیه گرگ نتوان زشت کردن ماه کنعان را به امید چه عاشق از خط تسلیم سرپیچد؟ که از کس نیست امید شفاعت صید قربان را به غور حسن نتواند رسیدن چشم کوته بین ز یوسف بهره ای غیر از گرانی نیست میزان را ز جمعیت کف افسوس باشد حاصل ممسک که از دریای گوهر، باد در دست است مرجان را چو داغ لاله از زیر سیاهی برنمی آید لب جان بخش او تر ساخت از بس آب حیوان را به دریا صد گریبان چاک دارد از صدف صائب کجا سوزد به خار خشک ما دل ابر نیسان را؟ صائب تبریزی