صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۰۱: به هم پیچد خط مشکین بساط حسن خوبان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به هم پیچد خط مشکین بساط حسن خوبان را غبار خط لب بام است این خورشید تابان را در آن فرصت که نقش خاتم اقبال برگردد هجوم مور سازد بر سلیمان تنگ میدان را مکن در مد احسان کوتهی در روزگار خط که نشتر می کند خشکی رگ ابر بهاران را غبار خط او گفتم شود خاک مراد من چه دانستم زمین پنهان کند رخسار جانان را؟ به این دستور اگر دل می رباید آن خط مشکین به یک دل می کند محتاج، زلف عنبرافشان را قلم در پنجه یاقوت شد انگشت حیرانی به دور لعل او تا دید آن خط چو ریحان را مرا چون روز، روشن بود از جوش خریداران که خواهد تخته کرد از خط مشکین حسن دکان را لب جان بخش او را نیست پروا از غبار خط که ظلمت نیل چشم زخم باشد آب حیوان را دل و دینی به کس نگذاشت زنار سر زلفش مگر خط بر سر رحم آورد آن نامسلمان را ز طوق قمریان چون دود از روزن هوا گیرد اگر سرو گلستان بیند آن سرو خرامان را مگر دارد هوای سیر باغ آن شاخ گل صائب؟ که گل چون غنچه سازد بهر رفتن جمع دامان را صائب تبریزی