صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۷۵: به ساغر احتیاجی نیست حسن نیم مستش را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به ساغر احتیاجی نیست حسن نیم مستش را که می جوشد می از پیمانه چشم می پرستش را به چندین دست نتوانست مژگانش نگه دارد ز افتادن به هر جانب نگاه نیم مستش را نمی سازد پریشان مغز را بوی حنا چندین کدامین سنگدل بر چشم مالیده است دستش را در آغوش نگین دان نیست آرامش ز بی تابی گهر در خانه زین دیده پنداری نشستن را به صید ماهیان، زلف کجش گر سر فرود آرد ربایند از دهان یکدگر چون طعمه شستش را ز حیرت می رود گیرایی از سرپنجه شیران به هر صحرا که راه افتد غزال شیر مستش را اگر ذوق شکستن این دل چون شیشه دریابد چو سنگ از مومیایی پاس می دارد شکستش را شود مستغنی از دریا ز آب و دانه گوهر گذارد چون صدف بر روی هم هر کس که دستش را ز بی برگی به هر کس داد برگ عیش، خرسندی به صد خرمن گل بی خار ندهد خار بستش را ز درد من درین عالم کسی صائب خبر دارد که خالی آورد بیرون ز کام بحر شستش را صائب تبریزی