صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۶۹: ز آه سرد پروا نیست عشاق بلاکش را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز آه سرد پروا نیست عشاق بلاکش را کند بر دود صبر آن کس که می افروزد آتش را فلک با مردم ممتاز خصمی بیشتر دارد کمان اول کند آواره تیر روی ترکش را به فریاد سپند ما درین محفل که پردازد؟ که اخگر در گریبان است از خوی تو آتش را ز ابراهیم ادهم شهسواری پیش می افتد که در دولت نگه دارد عنان نفس سرکش را دوام عشق اگر خواهی، مکن با وصل آمیزش که آب زندگی هم می کند خاموش آتش را اگر روشندلی، راه از تو چندان نیست تا گردون که چون شبنم سفر آسان بود جان های بی غش را خرد را پیروی از راه حاجت می کند نادان وگرنه کور از خود کورتر خواهد عصاکش را به نور دل توان از ظلمت هستی برون آمد علاجی نیست جز بیداری این خواب مشوش را ازان با وسعت مشرب ز مذهب ساختم صائب که یک آهوی وحشی نیست آن صحرای دلکش را صائب تبریزی