صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۶۸: زبان کوتاه باشد آشنای بحر گوهر را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبان کوتاه باشد آشنای بحر گوهر را بلندی حجت عجزست بازوی شناور را به خون دل میسر نیست از دل آرزو شستن به آب تیغ نتوان محو کرد از تیغ جوهر را مکن چون تنگ ظرفان شکوه از داغ سیه بختی که در طالع بهار بی خزانی هست عنبر را کند یک جلوه گوهر پیش غواص و تماشایی رسد فیض سخن یکسان، سخن سنج و سخنور را نیندیشد ز درد و داغ نومیدی دل عاشق که از آتش بود پروانه راحت سمندر را من آن شیرین پسر را از پدر صائب برآوردم اگر طوطی ز بند نی برون آورد شکر را صائب تبریزی