صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۶۱: خوشا روزی که بینم دلبر بگزیده خود را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوشا روزی که بینم دلبر بگزیده خود را ز رخسارش برافروزم چراغ دیده خود را چرا ممنون شوم از گلشن آرا من که می دانم به از صد دسته گل، دامن برچیده خود را به دامان صدف بار دگر افکندم از ساحل ز قحط قدردانان گوهر سنجیده خود را سرآمد چون جرس هر چند در فریاد عمر من نشد بیدار سازم طالع خوابیده خود را ز آب زندگی ریگ روان سیری نمی دارد ز می سیراب چون سازم دل غم دیده خود را صدف از ابر نیسان می کند بیجا گهر پنهان نگیرد پس کریم از سایلان بخشیده خود را نیندازد به هر آلوده دامن عشق او سایه به خاصان می دهد شه، جامه پوشیده خود را همان شایسته رخسار او صائب نمی دانم اگر در چشمه خورشید شویم دیده خود را صائب تبریزی