صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۴۶: زبان برگ بود از ذکر خامش بوستانها را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبان برگ بود از ذکر خامش بوستانها را نسیم نوبهاران کرد گویا این زبان ها را ز عقل کوته اندیش است سرگردانی مردم بیابان مرگ می سازد دلیل این کاروان ها را اگر آزاده ای، آسوده باش از سردی دوران که دارد یاد هر سروی درین گلشن خزان ها را سر سوداییان از گردش جام است مستغنی که آب از شوق باشد آسیای آسمان ها را به بی نام و نشانی می توان شد ایمن از آفت که زود از پا درآرد گردن افرازی نشان ها را به استمرار، نعمت در نظرها خوار می گردد ز گلگشت چمن لذت نباشد باغبان ها را علایق دامن آزادگان صائب نمی گیرد ز جولان نیست مانع خار و خس آتش عنان ها را صائب تبریزی