صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۴۱: ندارد بحر و کان سرمایه دست و دل ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ندارد بحر و کان سرمایه دست و دل ما را گهر چون ابر می ریزد ز دامن سایل ما را که می آید به سرقت دل ما جز پریشانی؟ که می پرسد به غیر از سیل راه منزل ما را؟ به تیغ بی نیازی خون آهوی حرم ریزد سیه چشمی که در پی می دود مرغ دل ما را ندارد مزرع ما حاصلی غیر از تهیدستی توان در چشم موری کرد خرمن حاصل ما را اگر بی طاقتی در دامن درمان نیاویزد شکستن مومیایی می شود آخر دل ما را مسیحا در علاج ما نفس بیهوده می سوزد لب خاموش ساغر می گشاید مشکل ما را چه لازم منت خشک از فلک برداشتن صائب؟ چه رنگینی دهد این جام خالی محفل ما را؟ صائب تبریزی