صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۰۴: تا ز چشم شوخ او در گردش آمد جام ها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا ز چشم شوخ او در گردش آمد جام ها چون رم آهو بیابانی شدند آرام ها دلبری را زلف او در دور خط از سر گرفت می شود از خاک افزون حرص چشم دام ها خام کرد آن آتشین رو آرزوهای مرا گر چه از خورشید تابان پخته گردد خام ها هر سؤالی را جوابی پیش ازین آماده بود بی جواب از کوه تمکین تو شد پیغام ها پسته ها را لعل میگونت گریبان چاک کرد تلخ شد از چشم شوخت خواب بر بادام ها سنگ می شد پیش ازین در پنجه ابرام، موم از دل سخت تو بی تأثیر شد ابرام ها راست ناید با وطن نقش گرامی گوهران روی در دیوار باشد در نگین ها نام ها نیست اوج اعتبار پوچ مغزان را ثبات کوزه خالی فتد زود از کنار بام ها از دو جانب بود مشکل جمع کردن خویش را فکر آغازم برآورد از غم انجام ها شد منور سینه من صائب از داغ جنون خانه تاریک را روشن کند گلجام ها صائب تبریزی