صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۲۸۱: جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما می توان از شمع ما گل چید در صحرای قدس زیر گردون چون چراغ زیر دامانیم ما بر بساط بوریا سیر دو عالم می کنیم با وجود نی سواری برق جولانیم ما حاصل ما نیست غیر از خارخار جستجو گردباد دامن صحرای امکانیم ما از سیاهی داغ ما هرگز نمی آید برون در سواد آفرینش آب حیوانیم ما پشت چون آیینه بر دیوار حیرت داده ایم واله خار و گل این باغ و بستانیم ما وحشی دارالامان گوشه تنهایی ایم دشت دشت از سایه مردم گریزانیم ما دولت بیدار، گرد جلوه شبرنگ ماست از صفای سینه صبح پاکدامانیم ما گر چه در ظاهر لباس ماست از زنگار غم از طرب چون پسته زیر پوست خندانیم ما از شبیخون خمار صبحدم آسوده ایم مستی دنباله دار چشم خوبانیم ما عالمی بی زخم خار از بوی ما آسوده اند در سفال عالم خاکی چو ریحانیم ما خرقه از ما می ستاند نافه مشکین نفس از هواداران آن زلف پریشانیم ما چشم ما چون زاهدان بر میوه فردوس نیست تشنه بویی ازان سیب زنخدانیم ما مشرق خورشید و مه را گل به روزن می زنیم از نظربازان آن چاک گریبانیم ما گر چه در نظم جهان کاری نمی آید ز ما از حدیث راست، سرو این خیابانیم ما زنده از ما می شود نام بزرگان جهان این ریاض بی بقا را آب حیوانیم ما هر که با ما می کند نیکی، نمی پاشد ز هم رشته شیرازه اوراق احسانیم ما روزی ما را ز خوان سیر چشمی داده اند بی نیاز از ناز نعمت های الوانیم ما صاحب نامند از ما عالم و ما تیره روز چون نگین در حلقه گردون گردانیم ما حلقه چشم غزالان حلقه زنجیر ماست دایم از راه نظر دربند و زندانیم ما گر چراغ بزم عالم نیست صائب کلک ما چون ز بخت تیره دایم در شبستانیم ما؟ صائب تبریزی