صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۲۷۰: از غبار کاروان چون چشم برداریم ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟ چون مه کنعان عزیزی در سفر داریم ما تا غبار خط او را در نظر داریم ما منت روی زمین بر چشم تر داریم ما فکر ما هر روز گردد یک سر و گردن بلند تا نهال قد او را در نظر داریم ما خار دامن می شود رنگ سبک پرواز را چون ازان مژگان گیرا چشم برداریم ما؟ لاله زاری می شود عالم، اگر بیرون دهیم داغهایی کز تو پنهان در جگر داریم ما می کند ما را ز روی تلخ دریا بی نیاز قطره آبی که در دل چون گهر داریم ما نیست جود ساقی تردست، موقوف سؤال چون سبو دست طلب در زیر سر داریم ما همت ما می زند پر در فضای لامکان بیضه افلاک را در زیر پر داریم ما عالم آسوده را دریای پرشورش کند از دل بی تاب خود گر دست برداریم ما بر لب خاموش ما انگشت گستاخی مزن تیغ ها پوشیده در زیر سپر داریم ما موج دریا گر چه تردست است در حل حباب در گشاد عقده ها دست دگر داریم ما نیست آسان ترک می صائب خمارآلود را از لب میگون او چون چشم برداریم ما؟ صائب تبریزی