صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۲۶۹: دیده سیر و دل بی مدعا داریم ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیده سیر و دل بی مدعا داریم ما آنچه می باید درین مهمانسرا داریم ما آبروی بی نیازی چشمه حیوان ماست کی چو اسکندر غم آب بقا داریم ما؟ گر به درد و داغ روزافزون خود قانع شویم برگ عیش آماده تا روز جزا داریم ما جنگ دارد دولت دنیا و امنیت به هم جا به زیر تیغ از بال هما داریم ما خصم اگر بر دست و تیغ خویش دارد اعتماد اعتماد تیغ بر دست دعا داریم ما شکوه از غربت درین گلزار، کافر نعمتی است آشنایی چون نسیم آشنا داریم ما می کند دست دعا بی برگی ما را علاج دست پیش مردم عالم چرا داریم ما؟ چون الف هر چند ما را از دو عالم هیچ نیست ز استقامت سقف گردون را به پا داریم ما خم نگردد بی ثمر شاخی و از بی حاصلی خجلت بسیار ازین قد دو تا داریم ما می برد خاکستر ما را به سیر لامکان آتشی کز شوق او در زیر پا داریم ما استقامت در مزاج سرو این گلزار نیست از گل رعنای او چشم وفا داریم ما از تن آسانی زمین گیر فراغت نیستیم بال پروازی ز نقش بوریا داریم ما رحم کن ای آفتاب عشق بر ما ناقصان کز رگ خامی به دوزخ راهها داریم ما زان خزان خوشتر بود ما را که ایام بهار خار در پیراهن از نشو و نما داریم ما (پاکبازی دست بر نام و نشان افشاندن است منت روی زمین از نقش پا داریم ما) (نان ما را شرم در دریای خون انداخته است گنج ها نقصان ز شرم نارسا داریم ما) (گر بود انصاف، از اعمال ناشایست ما(ست) شکوه ای کز ساده لوحی از قضا داریم ما) معنی بیگانه صائب سد راه ما شده است ورنه در هر گوشه چندین آشنا داریم ما صائب تبریزی