صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۲۳۳: هست یک نسبت به نیک و بد دل بی کینه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هست یک نسبت به نیک و بد دل بی کینه را نیست صدر و آستانی خانه آیینه را راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار آب این گوهر به طوفان می دهد گنجینه را نسبت یکرنگی طوطی است باغ دلگشا نیست از زنگار در خاطر غبار آیینه را دامن پاک گهر از گرد تهمت فارغ است ابر اگر بر سینه دریا گذارد سینه را چشم خونخوار ترا خط کرد با من مهربان گر چه نتوان دوست کردن دشمن دیرینه را گوشه چشمی اگر باشد ازان وحشی غزال سهل باشد نافه کردن خرقه پشمینه را برنمی دارد فشار قبر دست از دامنت تا ز روی دل نیفشانی غبار کینه را بر گرفت از خاک تا آیینه را عکس رخت آب خضر از دور می بوسد زمین آیینه را می تواند کرد صائب روی عالم را به خود هر که چون آیینه سازد پاک، لوح سینه را صائب تبریزی