صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۲۰۹: از غبار خط فزون شد روشنایی دیده را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از غبار خط فزون شد روشنایی دیده را توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را دیده یعقوب می خواهد نسیم پیرهن نیست هر نادیده لایق جامه پوشیده را گر چه باشد صیقل زنگ کدورت ماه عید ناخن الماس باشد، داغ ماتم دیده را خود حساب از پرسش روز حساب آسوده است نیست پروایی ز میزان مردم سنجیده را می نمودم وحشت از کثرت، ندانستم که خار از گریبان سر برآرد دامن برچیده را چند باشم زان رخ مستور، قانع با خیال؟ در گریبان تا به کی ریزم گل ناچیده را؟ بی قراری های دل زنگ کدورت را فزود پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را بهره زان موی میان نازک خیالان می برند در نیابد هر کسی این معنی پیچیده را زلف با افتادگی بر سر کشان غالب شود فتح باشد در رکاب این رایت خوابیده را نیست جز انسان کسی شایسته اوصاف حق شاه می بخشد به خاصان جامه پوشیده را سخت تر گردد گره، هر گاه صائب تر شود باده هیهات است بگشاید دل غم دیده را صائب تبریزی