صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۷۵: نان به خون دل شد از تیغ زبان رنگین مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نان به خون دل شد از تیغ زبان رنگین مرا ترزبانی در گلو شد گریه خونین مرا داغ دارد شعله سرگرمیم خورشید را می شود روشن چراغ کشته بر بالین مرا شد دو بالا حرص دنیای من از قد دوتا در فلاخن گشت این خواب سبک، سنگین مرا دشمن خونخوار از تیغ زبانم ایمن است چون گل بی خار، منتهاست بر گلچین مرا حسن بی اندازه را حیرت سزاوارست و بس بس بود فهمیدگی از مستمع، تحسین مرا چون سپر تا چند در میدان جانبازان عشق طعمه شمشیر سازد جبهه پرچین مرا این سر پر شور کز قسمت نصیب من شده است زود خواهد کرد با منصور، هم بالین مرا شورش مجنون من از کوه غم ساکن نشد کی تواند داد سنگ کودکان تسکین مرا؟ داغ نومیدی مرا از لاله زاران خوشترست چشم بر روزن بود از خانه رنگین مرا زهره می بازد عقاب از خنده مستانه ام من نه آن کبکم که صید خود کند شاهین مرا رزق دندان ملامت می شود صائب لبش همچو خون مرده هر کس می کند تلقین مرا صائب تبریزی