صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۸: نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا باغهای دلگشا در زیر پر باشد مرا تلخرویان را می روشن گوارا می کند ابر بی می، کوه بر بالای سر باشد مرا نیستم یک لحظه بی مشق جنون، هر جا که هست نوخطی پیوسته در مد نظر باشد مرا سرمه خاموشی من از سواد شهرهاست چون جرس گلبانگ عشرت در سفر باشد مرا هر چه غیر از ساده لوحی، دام پرواز من است می فشانم، نقش اگر بر بال و پر باشد مرا باده نتواند برون بردن مرا از فکر یار دست دایم چون سبو در زیر سر باشد مرا داغ دارد لنگ تمکین من گرداب را صد کمند وحدت از موج خطر باشد مرا می رسانم شبنم خود را به خورشید بلند تا به چند از ژاله دندان بر جگر باشد مرا سختی ایام نتواند مرا خاموش کرد خنده ها چون کبک در کوه و کمر باشد مرا در محیط رحمت حق، چون حباب شوخ چشم بادبان کشتی از دامان تر باشد مرا با خیال آن دهن از تلخکامی فارغم تنگی دل در نظر تنگ شکر باشد مرا منزل آسایش من، محو در خود گشتن است گردبادی می تواند راهبر باشد مرا کرد فارغ حیرت از آمد شد نظاره ام پرده بیگانگی نور نظر باشد مرا نیستم مرغی که باشم بر دل صیاد، بار چشم دامی در کمین در هر گذر باشد مرا از گرانسنگی نمی جنبم ز جای خویشتن تیغ اگر چون کوه بر بالای سر باشد مرا بر دلم گرد یتیمی نیست چون گوهر گران روی دل با خاکساران بیشتر باشد مرا نیست چون نازک میانی در نظر، آشفته ام رشته شیرازه از موی کمر باشد مرا می گذارم دست خود را چون صدف بر روی هم قطره آبی اگر همچون گهر باشد مرا در دل چاکم سراسر می رود آب حیات تا خرام یار در مد نظر باشد مرا نیست از کوته زبانی بر لبم مهر سکوت تیغ ها پوشیده در زیر سپر باشد مرا می کنم صائب ز صندل پرده پوشی درد را حاش لله شکوه ای از درد سر باشد مرا صائب تبریزی