صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۶: سر به جیب خویش دزدیدم، کلاهی شد مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر به جیب خویش دزدیدم، کلاهی شد مرا جمع کردم پای در دامن، پناهی شد مرا در گذار سیل بودم، داشتم تا خانه ای از گرانان ترک خان و مان پناهی شد مرا دستگاه عیش بر من خواب راحت تلخ داشت چون سبو کوتاه دستی تکیه گاهی شد مرا غیر حق کردم فرامش هر چه در دل داشتم طاق نسیان از دو عالم قبله گاهی شد مرا شور دریای جهان وقت مرا شوریده داشت از خطر کام نهنگ آرامگاهی شد مرا بی ندامت برنیامد یک نفس از سینه ام زندگی چون صبح، صرف مد آهی شد مرا هیچ کس را از عزیزان دل به حال من نسوخت همچو یوسف پاکدامانی گناهی شد مرا تا به چشم نور وحدت سرمه بینش کشید هر سر خاری به مقصد شاهراهی شد مرا تا گشودم دیده انصاف، هر داغ پلنگ در نظر چشم غزال خوش نگاهی شد مرا تا نظر بر خامه نقاش افکندم ز نقش هر کجی از راست بینی کج کلاهی شد مرا خامشی از کرده های بد به فریادم رسید بی زبانی ها زبان عذرخواهی شد مرا تا به خط عنبرین شد دیده من آشنا زلف در مد نظر مار سیاهی شد مرا صائب از مکر جهان بی وفا غافل شدم دامن رهزن ز غفلت خوابگاهی شد مرا صائب تبریزی