صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۹۲: کی نیام پوچ می سازد به تمکین تیغ را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کی نیام پوچ می سازد به تمکین تیغ را؟ آستین زندان بود چون دست گلچین تیغ را سیل بی زنهار را هر موج بال دیگرست کثرت جوهر نمی سازد به تمکین تیغ را غمزه اش از کشتن عشاق شد در خون دلیر تشنه خون می کند جان های شیرین تیغ را می کند آهن دلی، کار فسان با کج نهاد نیست در خون ریختن حاجت به تلقین تیغ را نیست پروا برق را از تلخرویی های ابر چون سپر مانع شود ز ابروی پرچین تیغ را؟ دست گلچین شد دراز از چهره خندان گل کرد زخم خنده روی من شلایین تیغ را کرد عشق آهنین بازو ز مومش نرمتر آن که کرد از سخت جانی اره چندین تیغ را می رساند محضر بی رحمی خود را به مهر نیست از راه ترحم اشک خونین تیغ را می برد دل از نگاه زیر چشمی بیش، حسن جوهر دیگر بود زیر سپر این تیغ را خواب آسایش به گرد دیده جوهر نگشت خون گرم من نشد تا شمع بالین تیغ را چشم رحم از قاتلی دارم که از بهر شگون اول از صید حرم کرده است رنگین تیغ را شد ز آه بی شمار من فلک بی دست و پا چون برآید یک سپر از عهده چندین تیغ را؟ گر من از شکر شهادت لب ز حیرت بسته ام می کند صائب دهان زخم، تحسین تیغ را صائب تبریزی