صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۷۴: نیست از راز نهان من خبر جاسوس را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست از راز نهان من خبر جاسوس را نبض من بند زبان گردید جالینوس را بی ندامت نیست هر حرفی که از لب سر زند بخیه زن از خامشی این رخنه افسوس را ناله دل کرد رسوا عشق پنهان مرا نیست ممکن در بغل کردن نهان ناقوس را صاحبان کشف بی قدرند در درگاه حق نیست در دیوان شاهان رتبه ای جاسوس را نیست مانع از تماشا جامه فانوس شمع وای بر شمعی که از پرتو کند فانوس را چون پر و بالی نباشد، راه آزادی است بند روزن زندان کند دلگیرتر محبوس را عشق در هر دل که افروزد چراغ دوستی چون پر پروانه سوزد پرده ناموس را عالم معقول بر هر کس که صائب جلوه کرد نشمرد موج سراب این عالم محسوس را صائب تبریزی