صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۶۱: نیست از سنگ ملامت غم سر پر شور را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست از سنگ ملامت غم سر پر شور را کس نترسانده است از رطل گران مخمور را ما به داغ خود خوشیم ای صبح دست از ما بدار صرف داغ مهر کن این مرهم کافور را چرخ عاجز کش چرا در خاک و خونم می کشد؟ پای من دست حمایت بود دایم مور را قهرمان عشق هر جا مجلس آرایی کند چینی مودار می داند سر فغفور را نفس را بدخو به ناز و نعمت دنیا مکن آب و نان سیر، کاهل می کند مزدور را حسن اگر این است و عالمسوزی رخسار این می کشد بی تابی غیرت چراغ طور را رتبه افکار صائب را چه می داند حسود؟ بهره ای از حسن یوسف نیست چشم کور را صائب تبریزی