صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۵۱: نیست حاجت دیده بان حسن عتاب آلود را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست حاجت دیده بان حسن عتاب آلود را دور باش از خود بود حسن حجاب آلود را پشت این تیغ سیه تاب است از دم تیزتر کیست بیند خیره آن مژگان خواب آلود را نوش خالص را بود در چاشنی آماه نیش لذت دیگر بود لطف عتاب آلود را در مذاقش شیشه خشک است آب زندگی هر که بوسیده است لبهای شراب آلود را می چکد آب (از) خط ریحان آن آتش عذار گر چه باران نیست ابر آفتاب آلود را تن به اقرار گناه کرده ده، آسوده شو چند گویی عذرهای اضطراب آلود را پرده غفلت شود از خوابگاه نرم بیش کی کند بیدار دامن پای خواب آلود را راه ناهموار را سوهان بود آهستگی پا به سنگ آید ز همواری شتاب آلود را می کند کوته زبان لاف را روشندلی کم بود پرتو چراغ ماهتاب آلود را دیده پاک است صائب شرط ارباب نظر چند بر مصحف نهی دست شراب آلود را؟ صائب تبریزی