صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۷: می گدازد خون گرمم نشتر فصاد را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می گدازد خون گرمم نشتر فصاد را می کند از آب عریان، دشنه فولاد را سرو از قمری به سر صد مشت خاکستر فشاند تا به سنبل راه دادی شانه شمشاد را این گل روی عرقناکی که من دیدم ازو دسته گل می کند آیینه فولاد را چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم آشیان کردم تصور ،خانه صیاد را گر چه بی رحم است اما بی بصیرت نیست حسن نعل گلگون می نماید تیشه فرهاد را باز صائب عندلیبان را به شور آورده ای بر هم آوازان خود مپسند این بیداد را صائب تبریزی