صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۱: نیستی طفل، اینقدر بر خاک غلطیدن چرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیستی طفل، اینقدر بر خاک غلطیدن چرا؟ گل به روی آفتاب روح مالیدن چرا جسم خاکی چیست کز وی دست نتوان برفشاند؟ گرد دست و پای خود چون گربه لیسیدن چرا خاک صحرای عدم از خون هستی بهترست بر سر جان اینقدر ای شمع لرزیدن چرا کور را از رهبر بینا بریدن غافلی است بی سبب از عیب بین خویش رنجیدن چرا سرو من، با سایه خود سر گرانی رسم نیست اینقدر از خاکسار خویش رنجیدن چرا سنگ را پر می دهد شوق عزیزان وطن ای کم از سنگ نشان، از جا نجنبیدن چرا (قدر شعر تر چه می دانند ناقص طینتان؟ آب حیوان بر زمین شوره پاشیدن چرا) (عمر چون باد بهاری دامن افشان می رود در میان خار و خس چون گل نخندیدن چرا) بعد عمری از لب لعل تو بوسی خواسته است اینقدر از صائب گستاخ، رنجنیدن چرا؟ صائب تبریزی