صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۹: می شوند از سرد مهری دوستان از هم جدا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می شوند از سرد مهری دوستان از هم جدا برگها را می کند باد خزان از هم جدا قطره شد سیلاب و واصل شد به دریای محیط تا به کی باشید ای بی غیرتان از هم جدا گر دو بی نسبت به هم صد سال باشند آشنا می کند بی نسبتی در یک زمان از هم جدا در نگیرد صحبت پیر و جوان با یکدگر تا به هم پیوست، شد تیر و کمان از هم جدا می پذیرد چون گلاب از کوره رنگ اتحاد گر چه باشد برگ برگ گلستان از هم جدا تا ترا از دور دیدم، رفت عقل و هوش من می شود نزدیک منزل کاروان از هم جدا تا چو زنبور عسل در چشم هم شیرین شوند به که باشد خانه های دوستان از هم جدا در خموشی حرفهای مختلف یک نقطه اند می کند این جمع را تیغ زبان از هم جدا پیش ارباب بصیرت گفتگوی عشق و عقل هست چون بیداری و خواب گران از هم جدا گر چه در صحبت قسم ها بر سر هم می خورند خون خود را می خورند این دوستان از هم جدا نیست ممکن آشنایان را جدا کردن ز هم می کند بیگانگان را آسمان از هم جدا لفظ و معنی را به تیغ از یکدگر نتوان برید کیست صائب تا کند جانان و جان از هم جدا؟ صائب تبریزی