صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳: نغمه آرام از من دیوانه می سازد جدا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نغمه آرام از من دیوانه می سازد جدا خواب را از دیده این افسانه می سازد جدا پرده شرم است مانع در میان ماه و دوست شمع را فانوس از پروانه می سازد جدا موج از دامان دریا بر ندارد دست خویش جان عاشق را که از جانانه می سازد جدا؟ هر کجا سنگین دلی در سنگلاخ دهر هست سنگ از بهر من دیوانه می سازد جدا بود مسجد هر کف خاکم، ولی عشق این زمان در بن هر موی من بتخانه می سازد جدا بر ندارد چشم شوخ او سر از دنبال دل طفل مشرب را که از دیوانه می سازد جدا؟ سنگ و گوهر هر دو یکسان است در میزان چرخ آسیا کی دانه را از دانه می سازد جدا از هواجویی رساند خانه خود را به آب چون حباب از بحر هر کس خانه می سازد جدا جذبه توفیق می خواهی،سبک کن خویش را کهربا کی کاه را از دانه می سازد جدا؟ ز اختلاف جام، غافل از می وحدت شده است آن که از هم کعبه و بتخانه می سازد جدا می فتد در رشته جان چاک بی تابی مرا تار زلفش را چو از هم شانه می سازد جدا برنمی دارد به لرزیدن ز گوهر دست، آب رعشه کی دست من از پیمانه می سازد جدا؟ زخم می باید که از هم نگسلد چون موج آب رزق ما را تیغ، بی دردانه می سازد جدا کی شود همخانه صائب با من صحرانشین؟ وحشیی کز سایه خود خانه می سازد جدا صائب تبریزی