صامت بروجردی
غزلیات
شمارهٔ ۶۴: دلی کز عشق مفتون نیست یا رب پر ز خونش کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلی کز عشق مفتون نیست یا رب پر ز خونش کن ز اقلیم محبت خسته و حیران برونش کن سری کز غمزه لیلی و شت ناگشته سودایی چون مجنون خوار و سرگردان به صحرای جنونش کن اگر چون بیستون بار غمت اندر دلی نبود بسان خیمه بی خانمان و بی ستونش کن نمی گویم شرار عشق خود از سینه ام کم کن چو می خواهی بسوزی هر چه بتوانی فزونش کن مروت نیست مرغی در قفس عمری بسر بردن اسیر خویش را گاهی به گلشن رهنمونش کن هر آن کس از طریق دوستی در منع ما کو شد چو بخت خویش در چاه ندامت سر نگونش کن زرنگ زرد و اشک سرخ (صامت) حال او بنگر ز درد دوری خود از برون سیر درونش کن صامت بروجردی