صامت بروجردی
غزلیات
شمارهٔ ۴۹: من نمیگویم چرا با دوستانت کین بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من نمی گویم چرا با دوستانت کین بود خود بگوی ای نازنین شرط محبت این بود حال دل های شهیدان غمت از لاله پرس کوس راپایش ز داغ دوستی رنگین بود تیر تو نگذاشت دیگر آرزویی در دلم منت از وی تا قیامت بر دل خونین بود زیر تیغت گر که خندیدم عجب ناید تو را آب شمشیرت زبس ای نوش لب شیرین بود خوش رسیدی وقت مردم بر سرم آری خوشست شمع رویت جانسپاری را که در بالین بود بس بود افسوس قاتل بهر قتلم خونبها گر ترا ای شوخ رحمی بر دل سنگین بود دستها را از تاسف بهر (صامت) رنجه کن گریه از شمع لازم بهر درد دین بود صامت بروجردی