شهریار
گزیده غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۱ - وا جوانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی وا عزیزا گوئی آخر گر عزیزت مرده باشد من چرا از دل نگویم وا جوانی وا جوانی خود جوانی هم به این زودی به ترک کس نگوید من ز خود آزردم از فرط جوانی ها جوانی تا به روی چشم سنگین عینک پیری نهادم مینماید محو و روشن چون یکی رؤیا جوانی الفت پیری و نسیان جوانی بین که دیگر خود نمیدانم که پیری دوست دارم یا جوانی در بهاران چون ز دست نوجوانان جام گیرم چون خمار باده ام در سر کند غوغا جوانی سال ها با بار پیری خم شدم در جستجویش تا به چاه گور هم رفتم نشد پیدا جوانی ناز و نوش زندگانی حسرت مردن نیرزد من گرفتم عمر چندین روزه سر تا پا جوانی گر جوانی میکنم پیرانه سر بر من نگیری شهریارا در بهاران می کند دنیا جوانی شهریار