شهریار
گزیده غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۰ - مرغ بهشتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحرکردی سحر چون آفتاب از آشیان من سفرکردی هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید که چون شمع عبیرآگین شبی با من سحرکردی صفا کردی و درویشی بمیرم خاکپایت را که شاهی محشتم بودی و با درویش سرکردی چو دو مرغ دلاویزی به تنگ هم شدیم افسوس همای من پریدی و مرا بی بال و پر کردی مگر از گوشه چشمی وگر طرحی دگر ریزی که از آن یک نظر بنیاد من زیر و زبر کردی به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی به گردشهای چشم آسمانی از همان اول مرا در عشق از این آفاق گردیها خبرکردی به شعر شهریار اکنون سرافشانند در آفاق چه خوش پیرانه سر ما را به شیدائی سمرکردی شهریار