شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۵۹: چو بی دردی دوای دل ز بودردا چه می جوئی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برو ای خواجهٔ عاقل از این دنیا چه می جوئی چو بی دردی دوای دل ز بودردا چه می جوئی دکان را کرده ویران و دادی مایه را بر باد زیان کردی و سودی نه ازین سودا چه می جوئی اگر تو آبرو جوئی در آ در بحر ما با ما چو آبروی ما یابی دگر از ما چه می جوئی چنان شهر خوشی داری چو در غربت گرفتاری روان شو تا به شهر خود بگو اینجا چه می جوئی در این خلوتسرای دل نگنجد غیر او دیگر چو غیری نیست درخلوت تو غیری را چه می جوئی به چشم مست ما بنگر که نور سید عینی نظر کن دیدهٔ بینا ز نابینا چه می جوئی شاه نعمت الله