شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۰۸: یاری که می توان گفت داریم یار غاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاریست یار یاران یاری چگونه یاری یاری که می توان گفت داریم یار غاری یاری اگر ز یاری باری رسید بر وی ما را نبود هرگز از یار خویش باری نقش خیال رویش بر دیده می نگاریم در چشم ما نظر کن روشن ببین نگاری جز عاشقی و رندی کار دگر نداریم مستانه در خرابات مائیم و خواندگاری در عین ما نظر کرد خلوتسرای خود دید بر جای خویش بنشست بگرفته خوش کناری می نوش ساغر می می بوس دست ساقی باشد که بگذرانی رندانه روزگاری جام جهان نمائی بستان ز نعمت الله تا رو به تو نماید خورشید بی غباری شاه نعمت الله